امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

از نگاه تا لبخند امیرمحمد

روزهای پر احساس با هوا ی چهارنفره بهاری

احساسی که میگم از جنس گنگ سردرگمیه، نمی دونم استرس من زیاده یا روزا پر از استرسن. نیکا داره دو ساله میشه و من حوصله پرکشیده مو بدست نیاوردم که بیام دو تا مطلب بذارم.ان شاء الله امیرمحمد بزرگتر بشه ریش و قیچی رو میدم دست خودش . ماه رمضون داره میاد و امتحانات امیرمحمدم شروع شدن . اینقدر احساسات بیمار جورواجوری بهم دست میده که واقعا نمی دونم بیمارم یا خودبیمار پندار. ولی هر چی هست بد دردیه بد دردی نیکا خیلی بانمک شده و اگر چه خنده دار ولی کامل حرف میزنه و عشقش نشستن تو دستشویی و فراغت از خیال پنپرزه ولی کسی یاری نمیکنه .و خیلی ناراحتم که چرا از بدو تولد اون و نیمه راه زندگی داداش امیرش دست از ثبت وقایع و رخدادهای زندگی و این دو تا بنده محکوم...
14 ارديبهشت 1398
1